خالق اندیشههای انسان معاصر
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۶۴۱۳
آلبرکامو مردی که زندگیای سراسر فراز و نشیب را تجربه کرده است. از سویی به بیان حالات و رفتار انسان و محکوم کردن ضعفهای بزرگ رفتاری او پرداخته و از سوی دیگر برای تسلی وجدان و روح آدمی در مقابل هر آنچه نوشته است که او را به ورطه غم و ناامیدی میکشاند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، دنیای ادبیات، نویسندگان، شاعران و هنرمندان زیادی را به خود دیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از این دسته نویسندگان میتوان به آلبرکامو اشاره کرد. مردی که زندگیای سراسر فراز و نشیب را تجربه کرده است. از سویی به بیان حالات و رفتار انسان و محکوم کردن ضعفهای بزرگ رفتاری او پرداخته و از سوی دیگر برای تسلی وجدان و روح آدمی در مقابل هر آنچه نوشته است که او را به ورطه غم و ناامیدی میکشاند.
آلبرکامو نویسندهای فرانسویزبان است که او را همتراز نویسندگان بزرگ کشورش میدانند و حتی برخی به او لقب فرزند خلف ادبیات فرانسه را دادهاند.
شروع زندگی آلبرکامواین نویسنده در تاریخ هفتم نوامبر سال ۱۹۱۳ چشم به جهان گشود. او دریکی از روستاهای کشور الجزایر دوران ابتدایی زندگی خود را گذراند که در آن تحت حکومت فرانسه بود. آلبرکامو خانواده فقیری داشت. پدرش رعیتی کشاورز و مادرش خدمتکار بود. مادر کامو اسپانیایی بود و همین باعث شد فرزندش با رسوم، فرهنگ و داستانهای قدیمی اسپانیا آشنا شود. پس از شروع جنگ جهانی اول، پدر آلبر به جبهه جنگ خوانده میشود و پسازآن است که زندگی برای خانواده سختتر از پیش میشود. مادر مجبور است بهتنهایی بار زندگی و تأمین مخارج را به دوش بکشد و باوجود کار مداوم بهخوبی از پس مخارج برنمیآید. او و دو فرزندش در یک اتاق کوچک زندگی میکنند وزندگی ناآرامی دارند. پسازاینکه کامو دروس دوران دبستان خود را به اتمام میرساند مجبور میشود به کارگری بپردازد چراکه تأمین هزینه تحصیل برای مادرش امکانپذیر نیست. در همین دوران، معلم مدرسه متوجه میشود که آلبر استعداد منحصربهفردی نسبت به دیگر کودکان دارد و ترک تحصیل چنین کودکی مایهی تأسف و به هدر رفتن آیندهی انسانی تأثیرگذار است. پس به او کمک میکند تا در آزمون دریافت کمکهزینهی تحصیلی شرکت کند. با موفقیت در این آزمون، کامو وارد دبیرستان میشود و بهطورجدی زندگیاش وارد مرحلهای جدید و متفاوت میشود.
همچنین به دلیل علاقه به زبانهای خارجی سعی کردزبان انگلیسی و اسپانیایی را بیاموزد. شاید صحبتهای مادرش از اسپانیا و زبان این کشور باعث علاقهی آلبرکاموی جوان به این زبان شد. گفته میشود که او در یادگیری زبان استعداد زیادی نداشت و تلاشهایش در این زمینه تا حدودی ناکام ماند. این نویسندهی بزرگ به سیاست علاقه زیادی داشت و عقاید سیاسیاش را آتشین میخواندند. او پس از سالها فعالیت سیاسی، در بیستوپنجسالگی در روزنامه آلژه ریپوبلیکن به روزنامهنگاری مشغول شد. فعالیتهای او در این روزنامه باعث شد میان سیاستمداران و افراد فرهنگی نامی آشنا باشد. مقالاتی جنجالبرانگیز به چاپ رساند و از نقد کردن و آزادانه سخن گفتن نهراسید. کامو تنها دو سال در روزنامهی آلژه ریپوبلیکن کارکرد؛ زیرا در سال ۱۹۴۰ این روزنامه تعطیل شد. در طی این مدت او به بیماری سل مبتلا شد و بسیار از آن رنج برد.
زندگی عاطفی آلبرکامو؛ پایدار یا ناپایداراو در طول زندگی خود دو بار ازدواج کرد که ازدواج اول ناموفق بود و به طلاق انجامید. همسر اول او مرفین نام داشت و کامو حدود دوسال با اوزندگی کرد. به گفته اطرافیان این زوج هر دو به یکدیگر خیانت میکردند وزندگی پرتنشی داشتند. هیچ عشقی از سوی هیچکدام آنها دیده نمیشد تا درنهایت تصمیم به جدایی گرفتند.
کامو پس از چهارسال تنهایی با زنی به نام فرانسیس فور آشنا شد. آنها وارد یک رابطه عاطفی سفتوسخت و متعهدانه شدند. کامو فرانسیس فور را بهترین زن دنیا میدانست و از او صاحب دو فرزند شد. در طی زندگی مشترک، فرانسیس فور اصرار زیادی بر قانونی کردن رابطهشان داشت؛ اما کامو معتقد بود ازدواج از اهمیت و ارزش عشق میکاهد وزندگیشان را تبدیل به یک قرارداد میکند؛ پس از ازدواج کردن با او سرباز زد. آنها تا آخر عمر با یکدیگر رابطه عاشقانه داشتند و زوج خوشبختی به نظر میآمدند.
آیا آلبرکامو یک فیلسوف است؟آلبرکامو به نظر بسیاری از افراد یک فیلسوف است. او در رشته فلسفه تحصیل کرد و در سال ۱۹۳۵ فارغالتحصیل شد. این نویسندهی بزرگ به فلسفهی یونان نگاه خاصی داشت و حتی پایاننامه خود را درمورد یکی از فیلسوفان یونانی به نام فلوطین نوشت.
دیدگاه او نسبت به فلسفه دیدگاهی عرفانی و شرقی نبود. مطالعه فلسفه باعث شد که آلبرکامو چنان آثار عمیق و سنگینی بنویسد که او را نهتنها نویسندهای بزرگ بلکه فیلسوفی جزئی نگر خوانند. او نهتنها سبک و سیاق خاصی برای نوشتن دارد بلکه فلسفهای متفاوت با دیگر فلاسفه در نوشتههایش به چشم میخورد. شاید آلبرکامو از فلاسفه زیادی الهام گرفته باشد؛ اما درنهایت، خود افکار فلسفی خود را نگاشته است که در هیچ جا یافت نمیشود.
جهانبینی آلبرکاموعدهای از منتقدان و متفکران آلبرکامو را مَردی دارای تفکر اگزیستانسیالیست میدانند. او دیدگاه تیرهای نسبت به زندگی و سرنوشت داشت و معتقد بود دنیایی که در آن روزگار را میگذرانیم ارزش چندانی ندارد. بااینوجود، باید تلاش خود را بهکارگیریم تا از زندگی بهره کافی ببریم و نگذاریم تا دردها مانع لذت ما شوند؛ حتی اگر بدانیم که تمام خوشیها روزی به پایان خواهند رسید. آلبرکامو نمیتوانست انسانها و اشتباهاتی که مرتکب میشوند را درک کند و درگیر با مسائلی چون دروغگویی و بیعدالتی بود. بهطوریکه برای بهبود اوضاع جامعه فعالیتهای سیاسی متعددی انجام داد و افراد زیادی را با خود همراه ساخت. همچنین آلبرکامو معتقد بود برای زندگی بهتر باید یاد بگیریم که خود را نسبت به هر حادثهای بیاهمیت سازیم و تا حد امکان وجودمان را تحت تأثیر آن قرار ندهیم. زندگی معنای خاصی ندارد و مجموعهای از اتفاقات بیحاصل و گذر است و احمقانه است که افکار خود را وقف لحظههای بیارزش کنیم.
گرایشها و دیدگاه سیاسی آلبرکاموگفتیم که کامو به سیاست علاقهی ویژهای داشت و مدتها در این حوزه به فعالیت پرداخت. فعالیتهای سیاسی او بهتدریج قدرت تفکر و تحلیل او را خاص و منحصربهفرد کرد، تاجاییکه اکنون سخنان و نگرش سیاسیاش ورد زبانهاست و نقدهای گوناگونی نسبت به آن صورت گرفته است. دیدگاه سیاسی او به دیدگاهش نسبت به انسان گرهخورده است و به عقیدهی او بهسختی میتوان این دو دیدگاه را از هم تفکیک کرد. آزادی و مرز آن بسیار مورد پرسش آلبرکامو واقع میشد. آیا باید برای آزادی مرزی تعیین کرد؟ آیا با ایجاد مرز، خواستههای اصیل انسانی سرکوب نمیشود؟ آیا ریشهی مشکلات فردی، سیاسی و اجتماعی انسان کمالطلبی و زیادهخواهی بیشازحد است؟ و سوالهای بیشماری که آلبرکامو در فعالیتهایش سعی به پاسخ آن داشت. به عقیدهی بسیاری از منتقدان مشکل بزرگ او در فعالیتهایش پوچ و بیمعنی دیدن وقایع بود، درحالیکه برخی دیگر از منتقدین معتقداند که پوچ دیدن او باعث میشود درست و بدون قضاوت به وقایع بنگرد. آلبرکامو در فعالیتهای اجتماعی و سیاسیاش سعی داشت به یک سوال مهم پاسخ دهد: باوجود داشتن یک زندگی پوچ، چگونه ابتدا به زندگی فردی و سپس به زندگی اجتماعی و سیاسیمان معنا دهیم؟ آیا معنایی میتواند وجود داشته باشد؟
دیدگاه کامو دیدگاه متقابل بسیاری از سیاستمداران جهان است. آنها هرعنصر جامعه را بامفهوم و جالبتوجه میخوانند و دیدگاه مادی دارند. درحالیکه کامو گمان میکرد بسیاری از موضوعات، ارزش توجه و بررسی ندارند و ابتدا باید به سوالهای فلسفی دربارهی انسان، پاسخ داده شود. در آثار آلبرکامو بهوضوح شاهد تلاش او در آگاهی سازی درزمینهی به پوچی و معنای آن هستیم. معروفترین نظریه سیاسی این نویسنده افکار او دربارهی شورشهای سیاسی است. به عقیدهی او باید برداشتهای مختلفی از شورش و انقلاب داشته باشیم. انقلاب سیر اندیشههای مادی و معنوی انسانهاست که باسیاست آمیختهشده؛ اما شورشهای انسانی بر پایهی تجارب محدود است که در درستی و نادرستی آنها بسیار سخن میتوان گفت. با شورش نمیتوان به آزادی مطلق رسید و ذات آن همراه با عدم قطعیت است. همچنین شورش را نمیتوان از جهان مدرن جدا کرد و همیشه با مدرنیته همراه بوده است. شورشهای متافیزیکی و شورشهای تاریخی از شورشهایی هستند که باید مطالعهی زیادی بر آنها صورت بگیرد و بهخوبی شناخته شود؛ وگرنه برای جامعه بسیار مخرب خواهد بود. کامو شورش و نهضتی را منطقی میدانست که بلندپردازیهای جهانشمول داشته باشد و باری را از دوش انسان رنجبر از پوچی بردارد. مطالعهی تاریخ سیاست برای این نویسنده بسیار لذتبخش بود و سعی میکرد با بررسی شخصیتهای سیاسی و عقایدشان، آثار ادبی و اتفاقات مهم سیاسی، بهخوبی بر تاریخ سیاسی واقف باشد.
بهترین آثار آلبرکامونوشتن کار و تفریح موردعلاقهی آلبرکامو بود. او آثار متعددی نوشته؛ اما تمامی آنها را چاپ نکرده و تعدادی از آنها پس از مرگ وی به دست مخاطبان رسیده است. آثار آلبرکامو پس از مدت کوتاهی شهرت جهانی پیداکرده و اکنون در هر کشوری و به هر زبانی در دسترس است. از برترین آثار او میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
کتاب بیگانهکسی نیست که با این نویسنده آشنا باشد و بیگانه را جزو بهترین آثار او نداند. افراد زیادی به طنز و به جد معتقدند که زندگی را میتوان به بعد و قبل از خواندن این اثر تقسیم کرد. در نگاه اول کتاب بیگانه کتابی بیهدف به نظر میآید که فقط قرار است پوچی زندگی را به تصویر بکشد؛ اما با عمیقتر شدن در داستان خواهید دید که آلبرکامو چیز متفاوتتری برای گفتن دارد. او به زندگی عمیق و دور از توهم معتقد است و سعی دارد بگوید که در عمق این زشتی، زندگی به هر چیزی برتری دارد. افراد زیادی بهاشتباه این کتاب را دارای نوعی تصور اگزیستانسیالیستی میدانند که خود کامو این نکته را کبه طور کامل رد میکند. نخستین برگردان این کتاب در ایران توسط جلال آل احمد انجامشده است. داستان این کتاب درباره زندگی مردی است که مرسو نام دارد. مرسو مرد عجیب و درونگرایی است. او هیچ احساسی از خود نشان نمیدهد و نمیتوان بهراحتی او را درک کرد. داستان کتاب از مرگ مادر او شروع میشود و حالا باید در مراسم تدفین حاضر شود؛ اما او با دیگر افرادی همدلی ندارد که در مراسم شرکت کردهاند؛ مرسو هیچ غم و دلتنگیای حس نمیکند و واکنش خاصی ندارد. مرسو نسبت با همهچیز بیتفاوت برخورد میکند و موضوعی را مهم نمیبیند. در ادامه کامو از زندگی مرسو نوشته است که زاویه دید او به دنیا و اتفاقات پیرامونش چگونه است.
کتاب طاعونرمان طاعون نیز مانند رمان بیگانه پوشش اگزیستانسیالیستی دارد و بازهم نویسنده قصد دارد که نشان دهد چگونه باید سرپوشی بر زشتیها نهاد و از اعماق زشتیها به تماشای زندگی نشست. محل وقوع این رمان کشور الجزایر، کشور پدری کامو است. در شهر اُران اتفاقی غیرعادی در حال وقوع است. تعداد موشهای شهر روز یه روز در حال زیادشدن است و مرگومیر آنها نیز افزایشیافته است. پس از مدتی چند انسان با علائم مشابه میمیرند و زنگ خطر برای جامعه به صدا درمیآید. گویا بیماری مسری در شهر رو به ازدیاد است که هیچ راهحلی برای آن وجود ندارد. دکتر ریو که داستان را روایت میکند متوجه جدی بودن این بیماری میشود. حال که هیچ راهحلی برای این وضعیت وجود ندارد دستور قرنطینه داده میشود. مردم شهر که تابهحال قرنطینه و چنین شرایطی را تجربه نکردهاند مشوش شده و واکنشهای متفاوتی نشان میدهند…
کتاب سقوطرمان سقوط رمانی برگرفته از تجارب فلسفی آلبرکامو است. او هرچه را که فراگرفته و هرچه را که خود به آن رسیده در بطن داستان گنجانده است. این رمان حجم کمی دارد؛ اما محتوای آن بهقدری عمیق است که با هر بار خواندن آن، متوجه نکات جدیدی میشوید؛ پس خواندن یکباره آن کافی نیست. نقلکننده داستان وکیلی به نام ژان باتیست کلامنس است. اتفاقی عجیب در زندگی او باعث شده که از هر کارناپسندی ناخشنود باشد که در زندگی انجام داده است. او در یک رستوران با فردی ناشناس آشنا میشود و از این آشنایی دری برای تعریف کردن زندگی ژان باتیست کلامنس باز میشود. اوزندگی خوب و رو به رشدی داشته که حتی از یادآوری آن احساس غرور میکند. ناگهان شبی همهچیز به هم میریزد؛ ژان برای پیادهروی از خانه خارج میشود و زنی را بالای یکی از پلهای اطراف میبیند. توجهش به او جلب میشود؛ اما بیخیال شده و چندین قدم از زن دور میشود تا اینکه صدای سقوطی بر آب به گوشش میرسد. این سقوط تلنگری بر سقوط درونی آلبرکامو میشود…
کتاب مرگ خوشهرگز نامی از این کتاب توسط کامو در زمان حیاتش برده نشد. او این کتاب را سن بیستوپنجسالگی به تحریر درآورده است؛ اما گویا علاقهای به انتشار آن نداشته است. هفده سال پس از مرگ او این کتاب در دسترس عموم قرار گرفت و همگان بر این موضوع واقف شدند که او از سنین جوانی نویسندهای زبردست بود و این هنر او ذاتی است. این کتاب چیزی از دیگر آثار کامو کم ندارد و مخاطبان بهخصوص خود را داراست. ماهیت این اثر با دیگر آثار نویسنده کمی متفاوت است و از آن تندوتیزی خاص در این کتاب خبری نیست. نقش اصلی این کتاب مردی به نام مورسو است. مورسو دستبهکار عجیبی میزند. او تصمیم میگیرد جان مرد فلج و ناتوانی را بگیرد. مرد ناتوان از زندگی خسته شده است و در عوض این کار اموال خود را برای مورسو باقی میگذارد. مورسو که به دنبال یک زندگی مرفه و آرام است پیشنهاد او را با میپذیرد. پسازاین اتفاق قهرمان کتاب تصمیم میگیرد به کشور ایتالیا برود تا زندگی و مرگ بهتری در انتظارش باشد.
پایانِ آلبرکاموآلبرکامو در سالهای پایانی خود افتخارات زیادی کسب کرد. بزرگترین افتخار او را میتوان دریافت جایزه نوبل ادبیات دانست. جایزهای که آرزوی هر نویسندهای است و آن را در رویاهای خود میبیند. پس از دریافت این جایزه نام وی بیشازپیش بر گوش همگان رسید و محبوبیت بیشتری را تجربه کرد. این نویسندهی برجسته در سن ۴۶ سالگی چشم از جهان فروبست. او که به همراه خانوادهاش برای تعطیلات کریسمس نقلمکان کرده بود و خانواده تصمیم داشتند که بعد از تعطیلات به پاریس بازگردند؛ اما میشل گالیمار ناشر کامو از او خواست تا بهتنهایی و زودتر از موعد و با اتومبیل شخصی او به پاریس برگردند و کارهای چاپ و ویرایش کتاب را انجام دهند. درراه، به دلیل سرمای بیشازحد کنترل اتومبیل از دست راننده خارج شد و با برخورد به درخت زندگی این دو مرد پایان یافت. این تصادف برای خیلی از طرفداران او مشکوک به نظر میآید وعدهای معتقدند که دسیسهای از طرف سران شوروی برای کشتن او در کار بوده است. با مرگ این فیلسوف و نویسنده دنیای ادبیات لباس سوگ به تن کرد چراکه فرزند بیهمتایش را از دست داد. کامو نویسندهای بود که حرمت قلم را نگهداشته و وقتی شروع به نوشتن میکرد که حرفی برای گفتن داشت. او انقلاب ادبی بزرگی برای نسل جوان به پا کرد و گوشها را بامعنای متفاوتی از زندگی آشنا نمود. آلبرکامو مردی است که شعلهی بزرگی بردنیای ادبیات کشید؛ این شعله نهتنها باعث شد که سیاهی و زشتی معنای خود را از دست بدهد بلکه باعث شد زندگی به نظر خیلی از انسانها، گرچه از جنس غروبی غمگین؛ اما زیبا و ارزشمند باشد.
کد خبر 617632منبع: ایمنا
کلیدواژه: آلبرکامو آثار آلبر کامو pdf شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق نویسنده ای ی آلبرکامو ی انسان باعث شد ی بزرگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۶۴۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایمان برای انسان مؤمن امنیت به ارمغان میآورد
به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله رضا رمضانی در سلسله جلسات انسان اخلاقی در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) با عنوان «قرار معنوی» که در مسجد آفخرا رشت برگزار شد، اظهار کرد: نگاه ما نسبت به صحیفه سجادیه باید یک نگاه تربیتی باشد.
نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه صحیفه سجادیه یک دستگاه تربیتی است، تصریح کرد: وقتی اسلام را مورد مطالعه قرار میدهیم میبینیم که میخواهد انسان را یک انسان اخلاقی تربیت کند.
وی با بیان اینکه انسان اخلاقی به معنای این است که با همگان ارتباطی معنادار و مبنایی دارد، افزود: اخلاقی که در دین مورد تاکید قرار گرفته به تمام ساحت زندگی انسان توجه میکند.
آیتالله رمضانی با تاکید بر اینکه انسان باید خود را تربیت کند و بردبار و خوش اخلاق باشد، اضافه کرد: ایمان برای انسان مؤمن امنیت به ارمغان میآورد و در جامعه یک زندگی مومنانه خواهد داشت.
دبیرکل مجمع جهانی اهلبیت (ع) اضافه کرد: در دعای مکارم الاخلاق از خداوند ایمان از نوع کامل آن را درخواست میکنیم زیرا اگر ایمان نباشد زندگی بیهدف میشود.
وی با اشاره به اینکه انسان اخلاقی در زندگی دارای هدف است و زندگی مومنانه جامعه را امن میکند، تصریح کرد: وجود برخی مشکلات در جامعه نشان میدهد که ایمان به طور کامل در زندگی برخیها وارد نشده است.
وی با بیان اینکه انسان باید اعمال و رفتار خود را محاسبه کند، تصریح کرد: همه امور زندگی را نباید در این دنیا قرار دهیم و نگاه گذری باید نسبت به این حوزه وجود داشته باشیم.
آیتالله رمضانی با تاکید بر اینکه حیات زندگی انسان در آخرت است و آخرت به اراده خود انسان ساخته میشود، افزود: دعا فقط برای خواندن نیست بلکه باید با همان هدف، خود را تربیت کنیم.
نماینده مردم گیلان در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه دعای مکارم الاخلاق دستگاه تربیتی است که انسان در مقام عمل برای امور صالح قرار گرفته است، اظهار کرد: فقر و غنا میتواند انسان را به کفر و یا حقیقت ایمان برساند.
کد خبر 6095727